رَسپینا ی عزیزمرَسپینا ی عزیزم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
رَسا ی عزیزمرَسا ی عزیزم، تا این لحظه: 8 سال و 23 روز سن داره

حقیقتی شیرین

پنجمین و ششمین دندون قشنگ

سلام عزیزم وای وای چقدر دندون با هم داره در میاد ٣تا دندون با هم ٤.٥.٦ دخترم داره اذیت میشه همش دستاش تو دهنشه ٢تا دندون جلویها و دندون فک پایین کنار اون ٢ تا خدایاااااا با این که ٣ تا داره با هم در میاد دخترم خیلی صبوری میکنه البته تا حدودی مبارکت باشه مامان جون میخواستی ١ سالت تموم بشه بعد این همه دندون با هم در بیاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
21 آذر 1392

واکسن 1 سالگی

دختر قشنگم روز تولدت ٩آذر برای چکاپ ١ سالگیت رفتیم پیش دکتر مهربونت بر خلاف همیشه تا نشستی رو میز معاینه زدی زیر گریه با اون گریه من بیشتر  نگران واکسنت شدم   بعد از کلی گریه بلاخره خانم دکتر موفق شد قد و وزنت رو بگیره پایان ١سالگی قد ٧٩ و وزنت هم ١١ بود که ١٠٧٠٠  برات زد  واکسنت هم خدا رو شکر بی دردسر تموم شد و تو یه کوچولو نق زدی حالاباید  منتظر واکسن بعدی باشیم    ...
21 آذر 1392

عکسای تولد رَسپینا گلی

  تولد رسپینا جونی  8 اذر 92 بلاخره برگذار شد وخیال منم راحت شد 1 ماه بود درگیر تولد بودم که چه غذایی درست کنم چه تمی بزنم لباس وووووو خیلی چیزای دیگه بلاخره با کمک بابا رسول مهربون همه چی حل شد تمای تولد رو خودم درست کردم و بابا بابایی وقتی رسپینا میخوابید میشستیم و درست میکردیم با این که کلی زحمت داشت ولی واقعا لذت بخش بود که همه ی کارها رو خودم انجام دادم البته عمه جون رسپینا هم کلی زحمت کشیده برامون کلی غذا درست کرده بود مرسی عمه جون خیلی زحمت کشیده بودیییی تو عکسها ی پایین توضیح میدم  کارت دعوت مهمانها       حالا برسیم به قسمت شاااا...
16 آذر 1392

دختر چهار فصل من تولدت مبارک

در سپیده دم عاشق کسی متولد شد که صدایش آرام تر از نسیم نگاهش زیباتر از خورشید دلش پاک تر از آسمان و قلبش زلال تر از آب و آن.... تو بودی بهانه ی قشنگم برای زندگی   تولدت مبارک   دخترم چهار فصل را دیدی پاییز..... زمستان..... بهار...... تابستان...... زین پس همه تکراریست گذر زمان در چهار فصل   ساعت 5.30 صبح روز 9 آذر 91 قبل از رفتن به بیمارستان     ساعت ورود به اتاق عمل     ساعت بدنیا اومدن رسپینا دکتر مهربونم که...
9 آذر 1392

آخرین روزهای 11 ماهگی دخترم

دیگه چیزی نمونده همش 4..5  روز مونده دخترم 1 سالش بشه نمیدونم دلم پر از غم پر از شادی پر از هیجان شده انگار روز تولد تو برای من بهترین روز دنیا شده انگار دوباره قلبم میخواد بیرون از تنم بتپه پارسال این موقعها داشتم ساکت رو جمع میکردم الان هم همون حس رو دارم فکر نمیکنم هیچ ادمی کاری رو که تو یه روزی انجام میده سال دیگه یادش بیاد که پارسال چی کار میکرده ولی من روزهای اخر بارداری شده برام مثل ی فیلم که همش جلوی چشممه هر روز به تقویم نگاه میکنم و میگم یادش بخیر پارسال این موقع داشتم این کار رو میکردم حتی یادمه که روز 8 اذر رفتم حمام وروزهای قبلش چی کار میکردم تو این 1 سال من هر روز خدا رو شکر میگفتم برای وجود نازنین تو دخترم بچه ...
5 آذر 1392

چهارمین دندون قشنگ

عزیز دلم چهارمین دندونت هم رویت شد خیلی وقت بود که شبها بد میخوابیدی بلاخره دلیلش معلوم شد دخترم صاحب 4 تا دندون شده مبارک باشه دختر نازم   چهارمین دندون ....فک بالا دندون جلویی سمت راست
5 آذر 1392
1